امیدم به آیندست...

ساخت وبلاگ
آسمون از این پنجره ی سه×چهاری که من دارم بهش نگاه می کنم تاریکه تاریکه، بدون هیچ ستاره ای و نوری! ولی نه بیشتر که دقت کنی یه ستاره ی کوچیک وسطای آن به چشم می خوره! حال و هوای دل منم این روزا همینه گاهی وقتا مبهم و خالی، گاهی وقتا یه نور امید کوچیک داره نوید یه روز بهتر رو بهت میده!

نمی دونم از کجا شروع کنم، خیلی گذشته از روزایی که عادت به نوشتن تو این فضاهای به اصطلاح خودمون مجازی همراه روز و شبم بود ولی خب شاید خودتون بهتر بدونین تو یه برهه یه بخش از زندگی آدما به صورت معجزه آسایی خاص میشه و بعد یهو کات میشه انگار همه چیز یه سراب بوده . این خاصیت زندگیای امروزی و حتی دیروزیست ...

خیلی خسته ام از خودم ولی مجبور به تحملم. یه دوستی میگفت ما در دایره ای از اجبار مختاریم. حرفش سقیله اما وقتی بهش فکر میکنی میبینی خیلی بیراهم نگفته . ظاهر قضایا اینطوره که انگار ما مختار به انتخابیم ولی واقعیتها ادمو به سمت اجبار انکار ناپذیری میکشونه. 

این قراره آخرین نوشته و پیامم اینجا باشه اما مینویسم اینارو که همیشه حس امروز و این ساعتم ثبت بشه و برام بمونه تو بایگانی. اول متهم به بی مهری شدم بعد کم کم بی وفایی بعدش بهم گفت آدم نیستی و در پایان هم تبدیل به یک حیوان عوضی در چشم کسی شدم که ساعتها باهام بحث میکرد که اجازه نداری به خودت بگی عوضی! این نتیجه عملکرد خودمه واسه همینم از دست خودم دلخورم . از کس دیگری نمیتونم دلخور باشم چون همه اینها انعکاس رفتار خودم هستن که بهم بر میگردن. 

به آینده امیدوارم. به طرز معجزه آسایی نمیتونم از آینده ناامید باشم خودمم دلیلشو نمیدونم . شاید واسه اینه که میدونم حتی زمانی که بدترین کلمات به من نسبت داده میشه یجایی اون ته تها یه گوشه قلبی من هنوز وجود دارم . میدونم انگار که من مثل یه کاغذ باطله از دفتر جدا شدم و مچاله شدم و انداختنم گوشه اتاق ولی من میدونم اینا همه ظواهر امره . خدا شاهد منه که هرگز نه دروغی گفتم نه بد کسی را خواستم نه قصد آزاری داشتم اینو خدا خودش میدونه. آخه من اینقدر حیوان باشم که باید برم بمیرم.. این ناجوانمردانه ترین کاریه که میشه کرد . 

امیدوارم همیشه خوب و سالم باشی و در کنار عزیزانت کسایی که لایق تو بودن و خدا تورو بهشون بخشید با خوشی زندگی کنی .همهههههه ی حرفات همه حرفات به خاطر می سپارم و قول میدم بهت 

در پناه خدا باشی . ازم دلخور نباش و با قهر نرو که خیلی اذیتم میکنه

انسانهای خاص...
ما را در سایت انسانهای خاص دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shayad-vaghty-digar بازدید : 115 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 15:36